شخصيت حضرت زينب(سلام الله علیها)
- مشخصات
- اولین نگارش در چهارشنبه, 24 ارديبهشت 1393 21:53
- تعداد بازدید: 1475
زينب كبری(سلام الله علیها) همانند پدر و مادرش جامع همه كمالات و صفات پسنديده بود.
سخنرانى هاى او در كوفه و شام خاطره خطبه هاى پدرش - اميرمؤمنان(علیه السلام) - را در يادها زنده كرد. زينب كبری(سلام الله علیها) يكى از محدثان و راويان حديث به شمار مى آيد. و درسنين كودكى، در حالى كه بيش از چهار سال از عمر مبارکشان نمى گذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) را با آن مضامين بسيار بلند و عالى شنيد و پس از آن براى ديگران نقل مى كند. عبدالله بن عباس، شاگرد برجسته حضرت على(علیه السلام) و مفسر قرآن كريم، خطبه فدك حضرت زهرا(سلام الله علیها) را از زينب(سلام الله علیها) نقل مى كند و از آن بانوى بزرگ با عنوان «عقيلتنا؛ عاقل و داناى ما» ياد مى كند.[1]
زينب(سلام الله علیها) از جنبه عبادت در حدّى بود كه در دوران اسارت و سخت ترين شرايط جسمى و روحى كه ممكن است براى يك انسان پيش آيد، شب زنده دارى و نماز شبش ترك نگرديد،[2]
حضرت زينب(سلام الله علیها) چون از ولايت تكوينى برخوردار بود، روايت شده كه آن حضرت پيش از سخنرانى خود در كوفه به مردم اشاره كرد، با آن اشاره نفسها در سينه ها حبس شد و زنگها از صدا باز ايستاد.[3]
و در يك كلام حضرت زينب(سلام الله علیها) به حق، زينت پدر، آن شخصيت يگانه تاريخ بود،همچنان كه خداوند اين نام را براى او برگزيد.[4]
خاستگاه اجتماعى قيام امام حسين(علیه السلام)
معاويه در طى دوران حكومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذليل كرده بود كه در برابر اعمال خلاف او و عمالش صداى انتقاد و اعتراضى شنيده نمى شد. مسلمانانى كه پس از شهادت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر تعاليم و تربيت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسيت داشتند، كه در برابر كوچك ترين عمل خلافى صدا را به اعتراض بلند مى كردند - در زمان معاويه به گونه اى تسليم، مطيع و سازشكار شدند، كه پس از مرگ معاويه، يزيد - آن عنصر فاسد و فاجر - به راحتى بر اوضاع كشور اسلامى مسلط شد و صداى اعتراضى از مسلمانان شنيده نشد. مسلمانان بگونه اى بودند كه وقتى:
«عمر - در وقتى كه خليفه بود - گفت من اگر چنانچه خلافى كردم به من مثلاً بگوييد و چه بكنيد. يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين مقابل تو مى ايستيم. اگر تو بخواهى خلاف بكنى، ما با اين شمشير مقابلت مى ايستيم.»
جامعه در زمان يزيد آن چنان سازشكار، تسليم، ذليل و زبون شده بود، كه جز تعدادمعدودى ياران امام حسين(علیه السلام) همه آن حضرت را به سكوت و سازش فرا مى خواندند. وضع جامعه در زمان امام حسين(علیه السلام) به گونه اى بود كه نه تنها هشدار و نصيحت در آن مؤثر نبود،بلكه شهادت شخصيتى مانند امام حسين(علیه السلام) به تنهايى نيز قادر نبود، مردم را از خواب غفلت بيدار كند، همچنان كه شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبى(علیه السلام) آن گونه كه بايد نتوانست جامعه را به حركت درآورد. ادامه چنين وضعى قطعاً نابودى اسلام را به دنبال داشت.
ابتكار امام حسين(علیه السلام) براى اصلاح جامعه
در چنين اوضاع و شرايطى امام حسين(علیه السلام) با برخوردارى از دانش خاص الهى براى اصلاح جامعه، برنامه بسيار دقيق و منظمى طرح ريزى كرد، كه نه تنها توانست جامعه آن روز را از خطر مرگ حتمى معنوى و فرهنگى نجات بخشد، بلكه براى هميشه به جوامع بشرى قدرت و نيرويى بخشيد تا بتوانند در مقابل ظلم و ستم و اعمال خلاف از خود حساسيت نشان دهند. آن حضرت به گونه اى برنامه ريزى كرد كه ياد و خاطره او همواره در ميان انسانها زنده و جاويد باشد، و همين امر مانع بى تفاوتى، ظلم پذيرى و تحريف دين در ميان مسلمانان مى شود، و به همين دليل است كه قيام امام حسين(علیه السلام) تضمين كننده بقاى اسلام و بيدارى مسلمانان است.
امام حسين(علیه السلام) براى تحقق بخشيدن به اين هدف، نهضت و قيام خود را در دو مرحله برنامه ريزى كرد. مرحله نخست، مرحله خون، قيام و شهادت و مرحله دوم مرحله پيام رسانى، بيدارگرى، زنده نگه داشتن ياد و خاطره نهضت بود. مسئوليت مرحله نخست نهضت بر دوش مردان فداكار و از جان گذشت هاى بود كه با تمام هستى خود در برابر ظلم و بيداد و انحراف ايستادگى كردند و در اين راه به شهادت رسيدند. ولى مسئوليت بخش دوم نهضت و قيام از عهده مردان خارج بود. چرا كه يزيد و يزيديان را تصميم بر آن بود كه در روزعاشورا هيچ مردى را زنده نگذارند.
پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) هنگامى كه يورش وحشيانه سپاه عمر سعد براى غارت خيمه ها آغاز شد، شمر به خيمه امام سجاد(علیه السلام) وارد شد و با كشيدن شمشير قصد جان امام رانمود. ولى عمر سعد دستانش را گرفت و گفت: «آيا از كشتن اين جوان بيمار شرم ندارى؟»
شمر گفت: «دستور از امير عبيدالله بن زياد رسيده كه همه فرزندان حسين را بكشم.»سرانجام عمر سعد با تلاش و كوشش بسيار توانست شمر را از انجام اين جنايت منصرف سازد.[5]
امام حسين(علیه السلام) مسئوليت بخش دوم قيام را به زنان و كودكان خود واگذار كرد و رهبرى آن را به خواهرش زينب(سلام الله علیها) سپرد.
محمد حنفيه شب حركت امام حسين(علیه السلام) از مكه به سوى عراق خدمت آن حضرت رسيد، و از او درخواست نمود كه به كوفه حركت نكند. امام(علیه السلام) وعده داد كه در باره پيشنهاداو بينديشد. ولى ناگهان هنگام صبح به محمد حنفيه خبر رسيد كه امام(علیه السلام) به سوى عراق حركت كرده است. و با شنيدن اين خبر به سرعت خود را به امام (علیه السلام) رساند، افسار شترش راگرفت و گفت: «اى برادر! مگر به من قول ندادى كه در باره پيشنهادم بينديشى؟»
امام(علیه السلام) فرمودند: «ديشب پس از آن كه از تو جدا شدم، رسول الله را در خواب ديدم كه به من فرمودند: «اى حسين! بيرون رو!، زيرا خداوند خواسته است تو را كشته ببيند!»
محمد حنفيه گفت: «تو كه با اين حالت مى روى، چرا زنان را همراه خود مى برى؟»
امام حسين(علیه السلام) فرمودند: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند: «خداوند خواسته است كه اينها را اسير بنگرد!»[6]
پينوشتها:
[1]. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، منشورات اعلمى، چاپ دوم، سال 1408ه'.ق، ص95.
[2]. ذبيح الله محلاتى، رياحين الشريعه، دارالكتب الاسلامية، ج3، ص62.
[3]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص108، 162، 165.
[4]. ذبيح الله محلاتى، همان، ج3، ص38.
[5]. محدث قمى، نفس المهموم، مكتبة بصيرتى، سال 1405ه'.ق. ص379.
[6]. سيد بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، منشورات المطبعة الحيدرية فى النجف، 1369 ه' ق، ص 27 و 28.