عاشورا نقش بى همتاى زينب(سلام الله علیها)
- مشخصات
- اولین نگارش در چهارشنبه, 24 ارديبهشت 1393 21:41
- تعداد بازدید: 1473
آماده نمودن حضرت زينب (سلام الله علیها) براى انجام اين مسئوليت
حضرت زينب(سلام الله علیها) از نظر روحى و قدرت تحمل در حدّ عالى و درجات بالا قرارداشت. او از جمله شخصيت هاى نمونه و منحصر به فردى است كه مادرگيتى از آوردن امثال آن ناتوان است؛ وى نزديك شهادت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، خدمت جدّ بزرگوارش، عرض كرد:
«اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! ديشب خواب ديدم، باد شديدى وزيدن گرفت و همه دنيا را تاريك و سياه كرد. آن باد مرا از سويى به سوى ديگر مى انداخت، تا اين كه چشمم به درخت بزرگى افتاد، از شدت وزش باد به آن درخت پناه بردم؛ ولى باد آن را ريشه كن كرد و بر زمين انداخت آنگاه به يكى از شاخه هاى نيرومند آن درخت پناه بردم، ولى باد آن را نيز قطع كرد.
پس از آن به شاخه ديگرى پناهنده شدم و آن را نيز باد درهم شكست. سرانجام به دو شاخه متصل به هم از آن درخت چنگ زدم، باد آن دو را نيز در هم شكست. در اينجا از خواب بيدار شدم.»
سخنان زينب اشك از ديدگان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جارى ساخت و در اين هنگام به زينب(سلام الله علیها) فرمودند:
«اى نور ديده! آن درخت جد توست كه به زودى تند باد اَجَل او را از پاى در مى آورد. آن شاخه نخست كه به آن چنگ زدى مادرت، زهراست! شاخه دوم پدرت على است و آن دو شاخه به هم متصل برادرانت حسن و حسين هستند، كه در سوگشان دنيا تاريك مى شود و تو لباس سياه بر تن مى كنى.»[1]
بيش از شش سال از عمر زينب(سلام الله علیها) نمى گذشت كه با فاجعه بزرگ شهادت پيامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به رو گرديد. پس ازمدت كوتاهى اندوه از دست دادن مادر بر قلب به ظاهر كوچك او وارد گرديد. از آن پس با همان سن كم، بسان مادرش، در كنار پدر قرار گرفت و شريك غم و اندوه مظلوم ترين انسان جهان و مونس تنهايى اش گرديد. پس از شهادت پدر در همه صحنه هاى سخت و دشوار همراه و همگام و ياور دو برادرش، امام مجتبى(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) بود. هنگامى كه برنامه مسافرت امام حسين(علیه السلام) از مدينه به مكه و از مكه به عراق مطرح شد، بدون هيچگونه چون و چرا همراه برادر راهى سفر گرديد. گويا همراهى و همگامى حضرت زينب با امام حسين(علیه السلام) و حضور او در نهضت امام(علیه السلام) از سالها قبل پيش بينى شده بود. به همين مناسبت شرطِ همراهى بابرادر در قرارداد ازدواج حضرت زينب قيد شده بود.
نقش حضرت زينب(سلام الله عليها) تا شهادت امام حسين(عليه السلام)
از نقش حضرت زينب(سلام الله عليها) پيش از شهادت امام حسين(عليه السلام) مطلب زيادى در تاريخ نقل نشده است. با اين حال مى توان حدس زد، كه آن حضرت در اين دوران سرپرستى زنان و كودكان وپرستارى از امام سجاد(عليه السلام) را عهده دار بوده است. در حديثى از امام سجاد(عليه السلام) آمده است كه در شب عاشورا من در خيمه خودم نشسته بودم و عمه ام زينب(سلام الله عليها) از من پرستارى مى كرد.[2]
گفتگوی امام حسین با خواهرشان حضرت زینب راجع به شهادت خود و یارانشان
1. زينب در منزل خزيميه
بر اساس آنچه در تاريخ ذكر گرديده است، نخستين بارى كه زينب(سلام الله علیها) با خبر اندوه بار شهادت برادر روبه رو گرديد، در منزل خزيميه بود.
امام حسين(علیه السلام) در مسير حركت خود از مكه به عراق يك شبانه روز در اين منزل رحل اقامت افكند. هنگام صبح عقيله بنى هاشم، خدمت برادر رسيد، عرض كرد: «اى برادر! آيا ترا از آنچه ديشب شنيدم با خبر نسازم؟» امام(علیه السلام) فرمودند:«آن چيست؟» زينب(سلام الله علیها) فرمود: «ديشب هنگامى كه براى انجام كارى از خيمه خودخارج شدم، شنيدم هاتفى ندا مى دهد:
«اى چشم بسيار گريه كن و كيست كه در آينده بر شهيدان بگريد برگروهى كه مرگ آنان را به سوى وعده اى معين به پيش مى راند!»
امام حسين(علیه السلام) فرمودند: «اى خواهر! هر آنچه را كه خداوندت قدير كرده است، انجام خواهدشد.»[3]
2. گفتگوى امام حسین(علیه السلام) با حضرت زينب(سلام الله علیها) در عصر تاسوعا
روز تاسوعا عمر سعد نامه اى از سوى ابن زياد دريافت كرد،كه به او فرمان داده بود، يا حسين(علیه السلام) را به سازش و تسليم وادار نمايد، و يا او و يارانش را از دم تيغ بگذراند. در پى رسيدن اين فرمان عمر سعد به سپاه خود فرمان آماده باش داد، و به سوى اردوگاه امام(علیه السلام) حركت كردند. هنگام عصر بود كه امام حسين(علیه السلام)در مقابل خيمه اش با تكيه به شمشير، سر به زانو نهاده، چندلحظه اى به خواب رفته بود. زينب كبری(سلام الله علیها) كه كاملاً مراقب اوضاع بود، با شنيدن صداى هياهوى نزديك شدن سپاه دشمن نزد برادر شتافت و گفت: «اى برادر! آيا اين صداها را نمى شنوى كه به ما نزديك مى شود؟» امام حسين(علیه السلام) سر از زانو برداشت وفرمودند: «اى خواهر! در همين لحظه جدم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، پدرم على،مادرم فاطمه، و برادرم حسن را در خواب ديدم كه به من فرمودند:«اى حسين! تو به همين زودى به ما مى پيوندى!»
نقل شده است زينب(سلام الله علیها) با شنيدن اين سخن سيلى به صورت زد و فرياد را به ناله بلند كرد. امام حسين(علیه السلام) به او فرمودند:«آرام باش! ما را دشمن شاد نساز!»[4]
امام(علیه السلام) در اين برخورد به طور صريح و آشكار خبر شهادت خود را با زينب(سلام الله علیها) در ميان گذاشت و او را در برخورد با حوادث آينده به صبر و پايدارى دعوت كرد.
3. توصيه هاى امام حسين(علیه السلام) به خواهرش در شب عاشورا
امام سجاد(علیه السلام) گويد: «در شب عاشورا من در خيمه خود نشسته بودم و عمه ام زينب(سلام الله علیها) از من پرستارى مى كرد. پدرم نيزدر خيمه خود بود و چون غلام ابوذر شمشيرش را اصلاح مى كرد. در اين حال پدرم اين اشعار را چند بار خواند: «اى روزگار، اف بر تو از جانب دوستى و رفاقتت! تا كى آرزومندان و ياران را به خون خود آغشته مى نمايى؟ روزگار جايگزين نمى پذيرد و همانا كار به دست خداست و هر زنده اى راه مرامى پيمايد!»
با شنيدن اين اشعار مقصود پدرم را دريافتم و گريه گلويم راگرفت ؛ ولى سكوت كرده، خود را گرفتم و دانستم كه بلا نازل شده است. ولى عمه ام وقتى سخنان پدرم را شنيد، در حالى كه لباسش بر زمين مى كشيد، نزد پدرم رفت و گفت:
«اى كاش مرگ زندگى مرا نابود كرده بود! امروز همانند روزى است كه مادرم فاطمه، پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفتند. اى جانشين گذشتگان و پناهگاه بازماندگان!»
امام حسين(علیه السلام) به زينب نگريست و به او گفت: «اى خواهر! مبادا شيطان بردبارى و حلمت را بربايد.» آن گاه اشك از ديدگان پدرم سرازير شد.»...
زينب(سلام الله علیها) گفت: «اين بيشتر دل ما را مى سوزاند كه راه چاره برايت نباشد و به ناچار شربت مرگ بنوشى.» آنگاه سيلى به صورت زد، گريبان پاره كرد و بيهوش گرديد.
پدرم آب به صورت او پاشيد، او را به هوش آورد و گفت: «اى خواهر! از خدا بترس و شكيبايى پيشه كن و بدان كه اهل زمين مى ميرند و اهل آسمان زنده نمى مانند و هر چيز جز وجه خداوند هلاك و نابود مى شود، همان خدايى كه با قدرتش خلق را آفريد و آنان را برمى انگيزد و او يگانه و يكتاست. پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتربود [و همه مردند] براى من و براى هر مسلمان پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه و الگو است... اى خواهر ترا سوگند مى دهم - و به سوگند من پايبند باش - در سوگ من گريبان پاره نكن،صورت نخراش و فرياد به افغان و ناله سر نده.»[5]
آنچه گذشت نمونه اى از صحنه هايى بود، كه امام حسين(علیه السلام) در طول سفر، خواهرش رابراى رويارويى با حوادث آينده و ايفاى نقش تاريخى و بى نظير خود آماده مى كرد؛ ولى به طور قطع گفتگوهاى امام حسين(علیه السلام) با خواهرش به همين چند مورد منحصر نمى شود. و امام حسین(علیه السلام) اسرار زيادى را براى او بازگو نموده است، و او را از رمز و راز وظيفه اى كه برعهده اش بوده، بيش از اين آگاه كرده است كه آن سخنان براى ما بازگو نگرديده است.
پينوشتها:
[1]. ذبيح الله محلاتى، همان، ج3، ص50.
[2]. علامه مجلسى، همان، 1/45.
[3]. علامه مجلسى، همان، 372/44.
[4]. همان، ج44، ص391.
[5]. همان، ج45، ص1 - 3.