خطبه حضرت زينب سلام الله عليها

 

 

 

 
پس از آنکه يزيد لعنت الله علیه چوب به لب و دندان حسين عليه السلام زد و اشعار کفر آميزي خواند، زينب به پا خواست و اين خطبه را ايراد فرمود:
« به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانيان را حمد و سپاس مي‌گويم و بر پيامبر اسلام و خاندان او درود مي فرستم. خداوند متعال حقيقت را نيکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بيان داشت: « کار کساني که زشتکاري و گناه انجام داده‌‌اند، به جايي رسيد که آيات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
آري؛ کلام خدا راست و عين حقيقت است. يزيد! از اين که زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌اي و ما را همانند اسيران کافر به اين شهر و آن شهر کشانده‌اي، گمان کردي که ما نزد خدا خوار و پست شديم و تو در پيشگاه او منزلت يافتي؟ با اين تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته‌اي و با نگاه غرورآميز و نخوت بار به اطراف خود مي‌نگري، در حاليکه شادماني از اينکه دنيايت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبي را که حق ما خاندان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است، در دست گرفته‌اي.
اگر چنين خيال باطلي در تو پيدا شده، لحظه‌اي بينديش! مگر تو فراموش کرده‌اي کلام خدا را که مي‌فرمايد:« آنان گمان نکنند که مهلت يافتن خير و سعادتشان است. نه تنها به نفع‌شان نيست، بلکه براي آن است که بر گناهان خود بيافزايند و براي آنان عذاب ذلت آميز ابدي در پيش است.»
اشاره به منزلت خاندان پيامبر
اي فرزندان بردگان آزاد شده! آيا عدالت اين است که زنان و کنيزان خود را در پشت پرده جاي دهي، ولي دختران پيامبر خدا را در ميان نامحرمان به اسارت بگيري؟ زنان و کنيزان خود را پوشيده نگاه داري، ولي خاندان رسالت را با دشمنان‌شان در شهرها و آبادي‌ها بگرداني تا باديه نشينان، خويشان و غريبه‌ها و اراذل و اشراف آنان را ببينند؛ در حالي که کسي از مردان آنان همراهشان نيست و سرپرست و حمايت کننده‌اي ندارند؟
چگونه اميد خير مي‌توان داشت از فرزند کسي که مي‌خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهيدان اسلام روييده است؟ چگونه مي‌توان انتظار کوتاه آمدن از کسي داشت که همواره با بغض و دشمني و کينه و عداوت به خاندان ما نگريسته است؟
يزيد! اين جنايات بزرگ را انجام داده‌اي، آنگاه نشسته‌اي و بي آنکه خود را گناهکار بداني يا جنايات خود را بزرگ بشماري، با خود ندا سر مي‌دهي که اي کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادماني و سرور فرياد بر مي‌آوردند و مي‌گفتند: « اي يزيد! دست مريزاد»؟ اين جمله جسارت آميز را مي‌گويي، در حالي که با چوب‌دستي بر دندان‌هاي مبارک سيد جوانان بهشتي مي‌کوبي؛
زهي بي‌شرمي و بي‌حيايي! چگونه چنين ياوه‌سرايي نکني؟
تو بودي که زخم‌هاي گذشته را شکافتي و دست خود را به خون پيامبر آغشته ساختي و ستارگان روي زمين از آل عبدالمطلب نسل جديد را خاموش نمودي و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستي) را ندا مي‌دهي و گمان داري که با آنان سخن مي‌گويي.
به زودي خودت به جمع آنان ملحق مي‌گردي و در آن جايگاه، عذابي ابدي در انتظار توست که آرزو مي‌کني اي کاش دستم‌ شکسته و زبانم لال مي‌شد و هرگز چنين کارهاي ناشايستي را انجام نمي‌دادم.
يزيد پاسخگو در محشر
پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگير و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کساني که خون ما و حاميان ما را ريختند، فرو فرست. يزيد! بدان که با اين جنايت هولناک، پوست خود را شکافتي و با اين عمل وحشيانه‌ات، گوشت خود را پاره کردي. به زودي در عرصه محشر به محضر رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم کشانده خواهي شد در حالي که بار سنگيني از مسئوليت ريختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره‌هاي تنش را بر دوش داري. آن روز همان روزي است که خداوند همه پراکنده‌ها را يک‌جا جمع مي‌نمايد و حق هر حق‌داري را به صاحبش باز مي‌گرداند.
مقام بلند شهيد نزد خداوند
« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانند؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار خود، روزي مي‌خورند.» اي يزيد! براي تو همان بس که خدا در کارت داوري کند و پيامبر دشمنت باشد و جبرئيل نيز از او حمايت کند. به زودي آنان که تو را حمايت کردند و بر اين جايگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند يافت چه ستمگري را انتخاب نمودند. به زودي درخواهيد يافت که کداميک از شما بدبخت‌تر و پست‌تر از همگان هستيد.
اي فرزند معاويه! اگرچه سختي‌ها و پيشامدها و فشار روزگار، مرا در شرايطي قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهري‌ات مي بينم و بسيار توبيخ و سرزنش مي‌کنم. چگونه سرزنش نکنم در حالي که چشم‌ها در فراق دوستان، گريان و دل‌ها در فراق عزيزان، سوزان است.
شکايت به پيشگاه خداوند
آه! چه شگفت انگيز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شيطان کشته شوند! دستان جنايتکار شما، به خون ما خاندان پيامبر آغشته شده است و دهان‌تان از گوشت ما پر و مالامال است. آري! راستي جاي شرم نيست که آن بدن‌هاي پاک و پاکيزه روي زمين بمانند و گرگ‌هاي بيابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اريکه‌ي قدرت تکيه زني و به خود ببالي؟
اي پسر ابوسفيان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنيمت شمرده‌اي و به آن مي‌بالي، طولي نمي‌کشد که مجبور مي‌گردي غرامت و تاوان آن را پس دهي. البته در روزي که هيچ نوع اندوخته نيک و مفيدي همراه نداشته باشي و مجبور باشي به تنهايي سزاي اعمال خود را بچشي. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمي‌ورزد.» ما از بيدادگري‌هاي تو، به پيشگاه او شکايت مي‌بريم؛ و او تنها پناهگاه و اميد ماست.
ياد ائمه در دلها باقي است
يزيد! هر آنچه مي‌خواهي مکر و فريب و سعي خود را به کار گير، ولي بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگيري، باز هرگز توان آن را نداري که ذکر خير ما را از يادها بيرون ببري. هرگز قدرت نداري که وحي ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازي و به آرزوي پليد و ديرينه خود نايل شوي. سعي و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسيار ناتوان، و دوران زندگي و عيشت به سرعت از بين‌رفتني و جمع تو رو به زوال و پريشاني است. روزي فرا مي رسد که منادي حق فرياد بر مي‌آورد:« لعنت خدا بر ستمکاران و بيدادگران باد!»
اکنون من نيز حمد خدا را مي‌گويم که سر آغاز زندگي دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرين ساخت و پايان زندگي ما را با شهادت سرشار از رحمت به پايان برد.
فضل براي شهداء
از خداوند متعال مي‌خواهم ثواب و فضل خويش را بر شهيدان تکميل فرمايد و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانت‌داري و جانشيني ما را از آنان به ترتيب خوب و نيکو قرار دهد؛ زيرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و اميد ما و نيکوکارترين و بهترين وکيل و مدافع حق ماست.»
يزيد پس از شنيدن اين سخنان گفت:« فرياد ناله و صيحه زنندگان بسي پسنديده است و حق است زنان داغديده‌ي نوحه‌گر از غصه جان از بدن‌شان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کرد که با اسيران چه رفتاري کند.
آنان توصيه کردند همه‌ي اسيران را بکشد، ولي نعمان بن بشير گفت: « فکر کن رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم با اسيران چگونه رفتار مي‌کرد، تو نيز همانگونه رفتار کن.
منابع:
لهوف سيد بن طاووس، ص 215 و 221.

 

 

 

تقویم شیعه

ااَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ الزَّهراء حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ اِنسِیَةُ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ حَوراء، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله
اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ولی الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حجة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً صفی الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً وجه الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ید الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً اُذن الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً عین الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سیف الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً خلیفة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً صراط الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قلب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نفس الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً عین الیقین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً رایة الهدی اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ولایت الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید العرب اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید المرسلین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امام المتقین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید الوصیین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امام البررة اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً فاروق اعظم اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً الصدیق الاکبر اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حیدر کرار اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حبیب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً رحمة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نور الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً کلمة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حجاب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً آیت الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً یختار الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الاوصیاء اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ المصنون اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الممکنات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قطب الدائرات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نقطة الکائنات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حبل الله المتین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً یعسوب الدین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نفس رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً وصی رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین علی اخی رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امینة علی وحیه اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً خلیفة علی عباده اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قسیم النار والجنة اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قائد الغر المحجلین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ممسوس فی ذات الله