درمحضر امام باقر (ع)
- مشخصات
- اولین نگارش در سه شنبه, 05 شهریور 1392 13:00
- تعداد بازدید: 1737
امام جعغر صادق (ع) فرمود:
از پدرم، حضرت ابوجعفر، باقر العلوم (ع) شنيدم، که مي فرمود: من در منزل از غلامان خود و نيز از اهل منزل مشکلات و سختي هايي را تحمّل مي کنم که از حَنظَل - هندوانه ابوجهل - تلخ تر و بدتر مي باشد.
و سپس حضرت فرمود: هر که در مقابل ناملايمات و حرف هاي نابجاي اهل منزل صبر و تحمّل کند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصيبش مي گردد و هم نشين با شهدايي مي شود، که در رکاب حضرت رسول (ص)شهيد شده باشند.
امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
روزي پدرم - امام محمّد باقر (ع) – فرمود: به خدا سوگند، بعضي روش هايي را مثل: در آغوش گرفتن، روي زانو نشاندن، بوسيدن و اظهار محبّت و مهرباني کردن، که نسبت به بعضي از فرزندانم انجام مي دهم؛ با اين که مي دانم شايسته آن محبّت ها نيستند بلکه ديگري شايسته و مستحقّ آن مهرباني ها و محبّت ها است اين برخورد يکسان من با آن ها به خاطر آن است که آنچه برادران حضرت يوسف (ع) با وي انجام دادند، در بين فرزندان من واقع نشود.
خداوند حکيم داستان حضرت يوسف (ع) را به عنوان درس و تنبيه، بيان کرده است تا آن که حسادت و کينه در خانواده ها و جامعه ما نباشد و آنچه بر سر يوسف (ع) آمد، بر فرزندان و برادران ما نيايد.(1)
درباره امام باقر (ع) گفته اند: هرگز شنيده نشد که نيازمندي نيازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفي، مواجه شده باشد.
امام باقر (ع) همواره توصيه مي کرد: وقتي نيازمندان به شما رو مي آورند و يا شما مي خواهيد آنان را صدا بزنيد، بهترين نام ها و عناوين را درباره آنان به کارگيريد(2) (و با عناوين و اوصاف زشت و بي ارزش و با بي احترامي با ايشان برخورد نکنيد).
برخي از دوستان و آشنايان امام باقر (ع)به ميهماني آن حضرت مي آمدند و از نزد وي بيرون نمي رفتند، مگر اين که بهترين غذاها را تناول کرده و چه بسا گاهي لباس و پول از آن گرامي دريافت مي کردند.
سلمي مي گويد: گاهي من با امام در اين باره سخن مي گفتم که خرج خانواده شما، سنگين است و از نظر درآمد وضع متوسطي داريد (بهتر اين است که در پذيرايي از دوستان و ميهمانان با احتياط بيشتري رفتار کنيد!) اما امام مي فرمود: اي سلمي! نيکي دنيا، رسيدگي به برادران و دوستان و آشنايان است و گاهي حضرت پانصد تا هزار درهم هديه
مي داد.(3)
گروهي نزد امام باقر (ع) شرفياب شدند و به خانه آن حضرت وارد گشتند. اتفاقاً يکي از فرزندان خردسال امام باقر (ع) مريض بود و آنان آثار غم و اندوه فراواني را در آن حضرت مشاهده کردند. امام باقر(ع) از مريضي فرزند به گونه اي نگران و ناراحت بود که آرامش نداشت.آن گروه با مشاهده اين وضع با خود گفتند: اگر اين کودک طوري بشود (بميرد) ممکن است امام باقر (ع) چنان ناراحت و غمگين شود و از خود عکس العملي نشان دهد که ما از ايشان انتظار نداشته باشيم. در همين انديشه بودند که ناگهان صداي شيون شنيده شد و دانستند که کودک جان سپرده و اطرافيان بر او مي گريند، اما همچنان از وضع امام باقر (ع) بيخبر بودند که ايشان با صورتي گشاده بر آنان وارد شد، برخلاف آنچه قبلاً از آن حضرت مشاهده کرده بودند.
ميهمانان گفتند: وقتي که ما وارد شديم و حال مضطرب شما را ديديم، ما نيز نگران وضع و حال شما شديم!
امام (ع) فرمود: ما دوست داريم که عزيزان مان سالم و بي رنج و درد باشند، ولي زماني که امر الهي سر رسيد و تقدير خداوندي محقق شد، خواست خداوند را مي پذيريم و در برابر مشيت او تسليم و راضي هستيم.(4)
منابع:
1-چهل داستان از زندگي امام باقر (ع) نوشته عبداللله صالحي .
2- احقاق الحق 12/ 189.
3-الفصول المهمه197.
4-بحار11/ 86.